پیک غدیر مجموعه ی از داستان، مسابقه، سرگرمی برای آشنا کردن کودکان با واقعه غدیر می باشد. می توانیم پیام غدیر را به گوش های همگان برسانیم.
در آن هوای گرم
هوا بسیار گرم بود و همین طور عرق از پیشانی کسانی که از زیارت خانه خدا بر میگشتند جاری بود و همه در برگشتند جاری بود و همه در برگشتن عجله داشتند تا هم از گرمای پیاده روی نجات پیدا کنند و هم زودتر به خانه هایشان در شهر خود برسند.
همه در این حال و هوا بودند که اسب سواری خود را به مسافران رسانید و با صدای بلند فریاد زد، همه برگردید من فرستاده و پیک پیامبر صلی الله علیه و آله هستم که به من دستور داده اند که به شماها بگویم موضوع مهمی پیش آمده که همه باید جمع شوید، آنها که رفته اند برگردند و آنها که هنوز نرسیده اند، صبر می کنیم تا بیایند.
همه مسافران خانه خدا تعجب کردند، هنگام ظهر شد. پیامبر صلی الله علیه و آله همراه ۱۲۰ هزار نفری که جمع شده بودند نماز را به جماعت خواندند بعد بالای بلندی رفتند، طوری که همه ی جمعیت ایشان را می دیدند.
ایشان سخنرانی کردند و مسلمانان با تمام وجود به سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله گوش دادند. اما هنوز نمی دانستند که چرا پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را در این بیابان گرم نگه داشته و دستور برگشت به همه داده است.
در این فکر بود که ناگهان پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: باید فرمان مهمی را که از طرف خدا مامور شده ام به شما برسانم، در این هنگام دست حضرت علی علیه السلام را گرفتند و بلند کردند و فرمودند:
من کنت مولا فهذا علی مولاخطبه غدیر
هرکس من مولا و سرپرست او هستم از این پس علی مولای اوست. بعد فرمودند: ای مردم این سخن مرا شماها که آن را شنیدید به دیگران برسانید.
این داستان در چه روزی اتفاق افتاد؟
روز غدیرخم
روز عید مبعث
روز عید فطر
پیک غدیر – شعر عید غدیره مولا علی امیره
امروز که روز شادی و نوبت خوشحالیه امروز همون روزیِ که عید بزرگ خداست ماه و ستاره ها دارند تو آسمون می خندند خورشید که از راه می رسه با بال روشنایی لباسای نو بپوشیم به دیدن هم بریم دستامونو بالا کنیم با هم بگیم ای خدا |
روز قشنگ زندگی روز گل و عیدیه دلا همه بهاریه جشن همه شیعه هاست با لب های خندونشون در رو به غم می بندند می خواد به ما عیدی بده با دستای طلایی نقل و شیرینی بخوریم به هم دیگه دست بدیم خدا می خواد عیدی بده به ما همه بچه ها |
ثبت دیدگاه